شاهزاده خانومی که نمی خندید

یه بار توی دومین قرارم با پسری که سیب می خورد بهش مسج دادم که من شارژرم رو دانشگاه جا گذاشتم.می شه شارژر خودت رو برام بیاری ؟ بهم جواب داد که من یه دونه شارژر بیشتر ندارم اما اگه بخوای می تونم ببرمت یکی بگیری!! اون موقع نمی دونستم بخندم یا گریه کنم یا برم  یه چیزی بهش بگم . این قضیه تا مدت ها سوژه ی خنده ی من و دوستام شده بود که یعنی آره  اینا با آدم تعارف ندارن. یه کاری رو نخوان بکنن نمی کنن، از یه چیزی خوششون نیاد می گن بهت. همه چیز رک و راست باید باشه. اما چیزی که حالا در موردش دوست دارم اینه که می بینم شروع کرده به اهمیت دادن. یعنی باورم نمی شد که یه روزی ازم بخواد رسیدم خونه بهش زنگ بزنم !! چون من همیشه طبق عادت مسخره ای که داریم بهش میگفتم رسیدی خونه خبر بده. داری راه می افتی خبر بده. حالا اونم داره همین رفتار ها رو می کنه  . یا می فهمه اگه فلان کار رو بکنه من ناراحت می شم. امروز زنگ زده بود می کفت " یادته دیشب فلان حرف رو زدی بعد من فلان چیز رو بهت گفتم بعد تو خندیدی؟ داشتم به اون فکر می کردم. " ...اینکه می بینم بهم فکر می کنه حالم رو خوب می کنه. اصلن کلن این چند وقته حالم باهاش خوبه.نمی دونم چی پیش می یاد. این بار دیگه اصلن قابل پیش بینی نیست. کاملن در هاله ای از ابهام هست آینده. همیشه بوده، این بار بیشتر و بیشتر از همیشه. ولی زیاد فرقی نمی کنه. مهم اینه که اعصابم باهاش راحته. روی روانم راه نمی ره. مهربونه. چشاش هم آبیه. آبیه آآآآآآآآآآآبییییییییییی. مثل آسمون. و دیگه اینکه دیروز ازم پرسید پرنسس به فارسی چی می شه ؟ و هزار بار امروز تمرین کرد " شاهزاده خانوم ، شاهزاده خانوم، شاهزاده خانوم"...

نظرات 5 + ارسال نظر
پیانیست چهارشنبه 31 شهریور 1395 ساعت 11:54

والا باز خدا خیرشون بده به یه دردی خوردن=)))

پیانیست دوشنبه 29 شهریور 1395 ساعت 10:44

دیگه وقتشه که شاهزاده خانوم عزیز دلم بخنده...^_^
ولی جدا از همه ذوقهایی که درمورد ارامش و خوشبختی الانت کردم،داشتم فکر میکردم باید خییییلی جذاب و هیجان انگیز باشه رابطه با یه خارجی ! یجورایی بخاطر تفاوتها و ناشناخته بودنش.
من چندین سال پیش قبل ازینکه ازدواج کنم،خیلی چت روم های خارجی میرفتم.با یه یارویی اشنا شده بودم اسمش الکس بود.
میگفت بچه لندن(!) هست.خیلی رابطه جذابی بود برام همینکه خارجی بود و من یچیزایی بلد نبودم از زبان و اون برام توضیح میداد.
بعدا هم فهمیدم یا هندی بود یا پاکستانی و کلا سرکار بودم=)))))
کلا توی چت روم امریکا(چت روم یاهو) اکثر ملت یا هندی بودن یا پاکستانی،تک و توک چندتا ایرانی مث منم پیدا میشد:)))) خود امریکایی ها سر کار و زندگیشون بودن مگه مث ما بیکارن اخه..خخخ

:))))))))))))
من با یکی دوست بودم اسمش بود جرج بعد فهمیدم از ایرانه اسمش هم هست جعفر ولی خب زبان درس می داد واقعن اسپیکینگم رو خوب کرد اون زمان :))))
اره بابا این ها عمرن بیان چت کنن مگه اینکه سایکو باشن بخوان یکی رو بکشن. :دی

گیســو یکشنبه 28 شهریور 1395 ساعت 16:16

اى جااااان که شاهزاده خانوم ما شاهزاده کسی شده که دوسش داره
روزهاى خوشت مستدام

گیسو :*

نانا یکشنبه 28 شهریور 1395 ساعت 13:16

همین که آرامش داری عالیه

:)

مگی یکشنبه 28 شهریور 1395 ساعت 00:49

چقدر خوبه همین لحظه ای خوب بودنها و درگیر آینده نبودنها...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.