کتاب اینجوری شروع می شه : "تقدیم به بد نوشتن"

یه به تخ/مم عجیبی توی این جمله است، یه ف/اک ساین مثلن. یه جمله برای شروع یه کتاب. حتی یادم نیست چندمین باره که این صفحه رو باز کردم، خوندمش، خندیدم و همراه با خنده گریه هم کردم. تقدیم به بد نوشتن؟ کتابت رو اینجوری شروع کنی؟ شبیه زندگی من لعنتی می مونه، با همه ی کله خری هام و سر به هوایی هام، همه ی بد بختی ها و لجباری هام و کوتاه نیومدن هاو شکست خوردن ها و باختن و بردن هام. مثل این می مونه من یه کتاب باشم که شما یه روزی بازم کرده باشین و صفحه ی اول من نوشته باشه "تقدیم به بد زندگی کردن".ولی انگار به تخمم هم نباشه این زندگی که بد بوده تا به حال. بعنی من زورم رو می زنم خوب زندگی کنم، اما تقدیم می کنم به بد زندگی کردن، برای اینکه این منم. چون من فرق دارم بابقیه. مهم اینه که من داستانم رو نوشتم. مهم اینه که من موندم. مهم اینه که من هنوز هستم. آره تقدیم به تو و کو/ن لقت زندگی. زنده باد چارلز بوکفسکی 

نظرات 2 + ارسال نظر
دختر بهمنی شنبه 5 فروردین 1396 ساعت 06:09 http://dokhtarebahmani.blogsky.com

سال نوت مبارک :)
امیدوارم بهترین ها در انتظارت باشه :)

مرسی دوستم

جولیک دوشنبه 30 اسفند 1395 ساعت 19:42

آقا سال نو مبارک:دی

مرسی عزززیزم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.