اگه گشنه این و دلتون ته چین مرغ یا بادمجون می خواد ولی حال، حوصله و سلیقه اش رو ندارین و کسی رو هم ندارین تا براتون درست کنه، کاری که می گم رو بکنید.
زعفرون رو حل بگیرید تو آب و بریزید توی ظرفی که ماست پرچربتون رو ریختین توش. اون وقت ماستتون یه زرد و نارنجی ِ خوبی می شه.
از اون ور هم مرغ رو با یه پیاز و خیلی کم رب و آبلیمو بگذارید بپزه.
بعد هی با قاشق اون زرد ها و نارنجی ها رو هم بزنید هی اون طیف رنگ خوب رو نگاه کنید و خوشحال بشید که نمردید و این ترکیب رنگ رو دیدید. مرغ که پخت ریش ریش کنیدش بریزید تو ظرف ماست و زعفرون.
می دونین که برای ته چین، برنج رو باید آب کش کرد. ولی ما این کار رو نمی کنیم! چون حالش رو نداریم. برنج رو بگذارید رو گاز با آب و روغن و نمک. وقتی نرم شد و آبش کم شد برش دارید از روی گاز. اینایی که آماده کرده بودین رو کم کم به برنج اضافه کنید و هم بزنید . می بینین یه بوی خوبی داره میاد. آره این بوی غذای شماست. بعد یه گوجه بردارید توی غذاتون رنده کنین. این گوجه یه رنگ خیلی خیلی کمی و یه بوی خوبی به غذاتون اضافه می کنه و کار دیگه ای ازش بر نمیاد. بعد یه کره بگذارید روی برنج ها و بگذارید روی شعله ی کم گاز تا کم کم بقیه اش درست شه.
حالا یه دونه بادمجون و گوجه و فلفل دلمه ای هم جدا سرخ کنید. غذاتون حاضر که شد اینها رو بچینید دور ته چین مرغ تون و اصلن خیال نکنید که تنهایید. این همون طعمی هست که باید باشه. رفقا، امیدی که توی دل داریم رو فقط اینجوری می شه خورد. امیداتون رو بخورید و بپوشید. مادرم می گفت یکی از فامیل هاشون زن ِ مسنی بود که از مرض ِ سختی داشت می مرد. توی روزهای آخر زندگیش یه گوشواره ی طلا خرید و تا روزی که نفس می کشید، هر روز می نداخت تو گوشش به خودش نگاه می کرد و می گفت فعلن که زنده ام.
راستش همون موقع هم خواستم بگم تنها دستور آشپزی احساس داری که خوندم این بود بعدش همش کلمه ی تنهاترین مثل با احساس ترین میومد تو سرم،بعدش نتونستم حرفو ذهنو انگشتام رو هماهنگ کنم واسه همین نوشتم با احساس ترین ولی در واقع تنها دستوره با احساسی که خونده بودم تا حالا
:*
اونجا که گوجه دیگه کاری از دستش برنمیاد:(
طفلی گوجه هه
این دستورالعمل غذایی یکی از با احساس ترین دستور آشپزی هایی بود که توعمرم خونده بودم
:))))
خداییش تا حالا دستور غذای با احساس دیده بودی؟ :دی
:)))))) به خدا عاشقتم. اصن تو و سارا خیلی حال منو خوب می کنین! یعنی اگه خدا به معنای عام واقعن موجود باشه از معدود جاهاییه که خواسته بهم حال بده گذاشته باهاتون آشنا بشم!!
:))
آره منم موافقم خوب در و تخته به هم جور اومدیم ما چند نفر ! :دی
:**
اگه نویسنده قصدش اشاعه ی فرهنگ امیدواری بود آیا من مشکل روحی و روانی دارم که با این پست گریه م لطف کرد تشریف آورد؟؟؟
از نظر خودم که از خط اولش تا آخرش گریه داشت. :))))) ولی فکر نمی کردم کسی گریه ش بیاد !
نه خانوم تو که اگه گریه ت نمی اومد اونوقت خدای نکرده می گفتم مشکلی چیزی داری :دی پاشو اشکات رو پاک کن یه چیز بپز بریزیم تو شکممون :دی