waiting for a new friend

میم عکس دختری  رو می فرسته می گه"منشی جدیده شرکته. عاشقم شده. تو این عکس البته خوب نیفتاده." نگاه می کنم. یه دختر چشم آبی می بینم  با صورت کشیده و موهای بلوند. توضیح می ده که قدش هم بلنده و چیزیش عملی نیس. توی عکس آرایش خاصی  نداره. تو یه کلمه خوشگله ..یه زیبایی طبیعی و در حد کمال.  بهش می گم" این که خیلی خوبه که، هیچ ایرادی نداره صورتش، بگیر همین رو" . می گه آره ولی هم خیلی خنگه هم خیلی سطح پایین. توضیح می خوام که یعنی چی؟ میگه مال پایین شهر هست. درس درست حسابی نخونده. اصلن هم باهوش نیست. در ادامه می خنده و می گه که خودت قضاوت کن. دختر به این خوشگلی بیاد به من گیر بده یعنی یه گیری داره دیگه. می خندم و فکر می کنم که داره درست می گه. میم قیافه ی جالبی نداره اما خانواده اش  همه پزشک و خودش هم بسیار با استعداد و باهوش. در کنارش فکر می کنم شاید اگه اون دختر باهوشی بود با این همه زیبایی می تونست اون نقص خانواده ی نا فرم رو کمی کم رنگ کنه و انتخاب های بسیار خوبی داشته باشه. هی به عکسش نگاه کردم.  بهش می گم کاش من همین یه ذره عقل رو نداشتم ولی شبیه به این دختر بودم. میم گفت اون دختر هم یه بار بهش گفته کاش شبیه به میمون بودم اما کمی شاد بودم. تعجب کردم. پرسیدم مگه شاد نیست؟ گفت" نه. غمگین و تنهاست. همش به من می گه چرا منو نمی بری بیرون؟ چرا به من نمی گی عزیز دلم؟" و دوباره گفت : خنگه! و خندید.

بهش تکس زدم که فردا به این دختر بگو با من دوست می شه؟ مسخره بازی که آره و اینا دیگه . گفتم خوشبختانه و یا متاسفانه ! من ذره ای تمایل به تاچ شدن و تاچ کردن زن ها ندارم. اما دخترای خوشگل و غمگین رو دوست دارم. دوستی با دخترای زیبا رو دوست دارم. اونایی که حسادت بهشون ارزش داشته باشه. برای من فرقی نمی کنه از کجای شهر می یاد یا باباش کیه. با کی خوابیده یا با کی بیدار شده. کسی که یه ویژگی خاص داره رو دوس دارم. ویژگی خاص این دختر صورت زیبا هست. و غمگین بودنش. این ناتوانی در استفاده از استعدادها. اینا آدم ها رو به هم نزدیک می کنه. بهت نزدیکم دختر زیبا .