می رسم نه واسه موندن/ من مسافرم همیشه

قبل تر ها رو  یادم نیست. ولی مدت هاس که هیچ جایی رو به چشم جایی که باید توش موند نگاه نکردم. همیشه از جایی به جای دیگه در حرکت بودم. شهرم رو عوض کردم، کشورم رو و دیگه نمی دونم باید چکار کنم. کی باورش می شه من اینجا موندنی شم؟ از حالا دارم توی نقشه دنبال یه جای دیگه برای زندگیم می گردم. یه جای بهتر. بزرگتر و دورتر شاید.همه ایالت ها رو ببینم بعد  یه مدت برم اروپا و بعدش هم برم کانادا. دوست دارم مثل یه نقطه ِ متحرک روی گوگل مپ همه آدما باشم. مثل یه جهان گرد همش بچرخم. نمونم. این مدتی که رسیدم حتی وقت نشده که فگر کنم کی ام و کجام و من این رو می خوام. همه می دونن جهان گردا تنهان. از تنهایی ِ که جهان رو می گردن و دنبال کسی هم نیستن. می خوان خودشون رو گم کنن. می خوان کسی پیداشون نکنه. به قول دنگ شو:  آخر قصه مه اما قصه ی آخرم این نیست.