ای در شب من شاعر شیدا همه تو

دختره اومد دراز کشید گفت خسته ام. لطف کردم فهمیدم چی می گه. رفت دراز کشید. به نظرم داره گریه می کنه.صدای فین فین می یاد و آه.  برای این همه کار و دوندگی زیادی جوونه. مثل اون دو تا آمری/ کایی دیگه که دائم ک.ون چاقشون رو می گذارن رو مبل و می خورن و می ریزن نیست. هی دارن کیک و پیتزا می پزن بوش تا چهار تا کوچه اون ور تر می ره. همش دارن می خندن و خوشن انگار دنیا رو فابریک واسه این دو تا گنده ساختن.

اخیلی هم مودی ان.خیلی تفلن طور برخورد می کنن. هیچوقت هم مستقیمن باهات درگیر نمی شن برا همین نمی دونی باهات دوستن یا دشمن. . بعد حرف زدنشون شبیه به فیلماس. انگار دارن دیالوگ می گن. همچین با حس و حال که دوس داری پاشی بری یه چیزی بگی بهشون. این یکی ولی خواب و آروم نداره.همش این ور و اون ور . صبح ها یه قهوه می خوره. ندیدم چیز دیگه ای بپزه یا بخوره. گمونم بهم هم زده با بی افش. اینو از توی حرفاش با تلفن فهمیدم و این یعنی دارم با لهجه اش خو می گیرم  و به هر حال من آدمی ام که دائم پیشرفت می کنه!! یعنی کاملن معلوم ِ  از این آمری/کایی چسی ها نیست. فکر کردم یه جورایی ورژن خارجی ِ من باشه مثلن.این وسط یهو یاد آهنگ دختر شاه پریون افتادم. اونجا که دنگ شو می خونه : اااای دختر شاااه پریون /پاره ی تن/بنشین و بخون از سر شب قصه ی من/ خورشید منی در دل کوه های بلند/ در دلهره ی کوه بلند گرم بخند...... بعدگفتم حالا که یادش افتادم از موبایلم پیدا کنم و گوش بدم. گذاشتم پلی شد. هی رد می دادم بیاد از اول هی بخونه اااای دختر شاه پریون..یکم گذشت دیدم این هندز فری که رو گوشمه رو وصل کرده بودم به لپ تاپ و اصلن به موبایل وصل نیست. دختره بنده ی خدا ! چه گیری افتاده با من . به هر حال اینجا وقتی کسی گریه میکنه نمی رن ازش بپرسن چی شده. حالا تو بشین  کف زمین زار بزن وسط خیابون. کسی نمی ایسته که. منم دوست داشتم می تونستم دلداری بدمش. ولی نمی شه. نه تواناییش رو دارم و نه اختلاف فرهنگی اجازه می ده. عوضش براش آهنگ دلخواهم رو پلی کردم. گیرم که نمی فهمه. ولی خب دیگه . من همیشه به خودم می گم دختر شاه پریون. به خودم و به همه ی دخترایی که از زور غصه شبا رختخوابشون رو آب می بره.و گریه  زبون مشترک همه ی غصه دارای دنیاس.