یه سری جاها هستن توی دنیا که اگه سر ماجراجویی داشته باشی باید لااقل یه بار بری توش. یکی از اونجاها توالت عمومی دیصکو هستش. می شه یه کتاب نوشت به اسم دخترکانی که توی توالت دیسکو دیدم مثلن. من کتابم رو ننوشتم. رفتم شاشیدم و اومدم بیرون. البته به سختی. چون با قد ها و هیکل های بزرگ پشت در توالت جلسه داشتن و برای من با پنجاه کیلو وزن و صدای نازک حدود دو دقیقه طول کشید تا اکس کیوزمی هام اثر کنه ، دیده بشم، کسی از جاش جم بخوره و من بیام بیرون. حیف این کتاب باید بایگانی بشه چون دیگه نمی رم هیچوقت اونجا. خواستم ندیده نمرده باشم همین.
یه جمله ای امروز خوندم توی اف بی. یکی نوشته بود "بعضی کارها آخر و عاقبت نداره ولی امان از اول و وسطش. به به !" حکایت زندگی الانه منه.
چرا نمیشه رژ لب قرمز زد؟
آخه زیاد آرایشی نیستن اینجا یعنی کسی رو تو دانشگاه نمی بینی رژ لب پر رنگ زده باشه. برای بار و اینا اوکی هت می زنن ولی توی کلاس نه.
دخترمون تو خارجه چه میکنه؟ خوبی عزیزم؟؟
دلم تنگ میشه برا نوشته هات هی..
قربون تو برم عزیزم خوبم. خوبه گیسو بد نیست. خوبی بزرگش برا من اینه که مشغولم و خیلی کمتر وقت دارم که به خودم فکر کنم !
حوصله ندارم توضیح بدم،هوم افقط ون "لعنت بهت" منفی نبود...
آهان. آخه اول صبحی خوندم گفتم من چی کارم این وسط؟
نمی دونم امیدوارم اکی بشه برات همه چی. برای من هم.
من امرپز صبح یه دختر تنها توی کشور غریبه شدم که هیچکسو نداشت بهش زنگ بزنه یا پی ام بده و سرمو گذاشتم تو بالشت و گریه کردم...
لعنت بهت...
حالا چرا لعنت به من ؟ به من چه ؟
دکترا س.ازه میخونم همین ایران خراب شده
هفته پیش استادم سر کلاس با تشر بهم گفت خیلی بیخیالم و بهتره اگر قراره اینجوری پیش برم ترک تحصیل کنم و می ندازتم
نشد جلو بچه ها بهش بگم که استاد تا حالا بابات به خاطر بیماریش جلو روت گریه کرده؟ همین برام کافیه که تا آخر عمرم بلرزمو گریه کنم از اون لحظات، اما کیه که درک کنه؟ کیه که بفهمه گریه پدری که زمین زیر پاش میلرزیده و بعدحتی نمی تونسه دستاشو تکون بده چقدددددر دردناکه
همون LSF کوفتیتو درس بده و برو گم شو استاد
با پست آخرت گریه کردم ، کی می فهمه ما چی میکشیم؟
:(
هیچی ندارم بگم..