هدیه کریسمس من  یه دونه آیفون بود. از کی ؟ از خودم در واقع...گوشیم که هنوز یه سال نشده بود از ایران خریده بودم نمی دونم چه بلایی سرش اومده بود که صفحه اش سیاه شد و دیگه روشن نشد و من چند روز گوشی نداشتم تا امروز که رفتم یه اپل استور و نشونش دادم . بهمون گفتن یه ساعت دیگه بیایید. توی این یک ساعت شهر رو چرخیدم باهاش و رفتیم با سلیقه ی من یه کفش برند خرید. منم یه بوت پاشنه بلند بیست و پنج دلاری خریده بودم توی حراج یک ماه پیش عامریکا که اون رو پوشیده بودم!. به محض ورود من به داخل مغازه، هر کی می رسید  می گفت آی لاو یور شوز ! منم همینطور که داشتم بوت های بالای دویست دلارشون رو نگاه می کردم بهشون می گفتم تنک یو ! سر آخر منیجر فروشگاه که یه پسر جوون بود بعد از چند بار لبخند زدن از راه دور اومد پیش من و پرسید کفشت رو از کجا خریدی ؟؟ منم دیگه نگفتم والا توی حراج کف مغازه ریخته بودن. گفتم راستش یادم نمی یاد. اونم یه سری تکون داد که عجب پاشنه ای هم داره .

بعدش که برگشتیم بابانوئل با یه گوشی جدید اومد و گفت اون رو نتونستیم تعمیر کنیم بیا تازه اش مال تو ! صاحب یه آیفون تازه شدم گرچه مال خودم هم خیلی تازه بود.

بعدش هم رفتیم یه دونه رستوران ایرانی ;که بوفه بود و منم خودم رو خفه کردم با انواع و اقسام غذاهای ایرانی که البته توش فسنجون نبود متاسفانه..

همیشه تهش که می خوام یه رابطه را تموم کنم به خودم بد و بیراه می گم که چرا اصلن شروعش کردم؟ اون موقع همش بدی های طرف می یاد توی ذهنم و باورم نمی شه من با یکی با این همه بدی سر و کله زدم. الان می خوام بنویسم که یادم بمونه با این بهم خوش می گذره. خونه باشیم بریم بیرون بریم سینما بریم دانشگاه هر جا که اون باشه من حالم خوبه. دوست دارم اونجا باشم. خسته نمی شم. می تونم طولانی منتظرش بمونم. می تونم طولانی کنارش بشینم بی اینکه توی دلم به خودم فحش بدم که با این چی می کنی زنیکه. هیچیش حالم رو بد نمی کنه و توی دلم یه حسی می گه که فعلن دوس ندارم ولش کنم..