نا امیدی

زیاد اهل دوست داشتن آدم ها نیستم. اما قلبم از تنفر از آدما گریزونه. توی این عمری که گذشت، که شاید بیشتر از نیمش بوده حتی، آخرش نشد از کسی متنفر باشم. بعد از یه ماه سر و کله زدن با خودم و گشتن با سوییسی و پرو یی* !!  و گریه کردن های مداوم و مریضی های سخت، به این نتیجه رسیدم که هیچ ایرادی نداره که دوستش داشتم و دارم. که درسته متاسفانه  من برای چیزهایی غیر از دوست داشتن و عشق و خوشبختی و خانواده و دوستی و شادی و هر چی که بقیه دارند و من نه ، خلق شدم، اما برای دوست داشتن آدم ها کسی منو بازخواست نمی کنه. حتی اگه اون آدم ، این آدم باشه. حتی اگه بابام باشه. عمر متوسط خانوادگی ما پنجاه سال هست. احتمالن کمتر از سنی که حالا دارم زندگی خواهم کرد. کاش می شد دست از گریه کردن بردارم. کاش می شد دست از تنبیه آدم ها بردارم. که باور کنم قلب من برای دشمنی خیلی ضعیفه. می دونم چیز زیادی از زندگیم باقی نمونده. کاش تلاش هام بی نتیجه نمونه. کاش بی موقع نمیرم.

*peru

نظرات 2 + ارسال نظر
دختر بهمنی جمعه 21 اسفند 1394 ساعت 15:46 http://dokhtarebahmani.blogsky.com

آدما وقتی خسته میشن وقتی بعضی کارا طبق محاسباتشون پیش نمبیره اینطوری جرف میزنن...
نمیدونم ولی گاها انگار از خودمون هم میرنجیم...

مشکل هر چی که هست مطمئنا از عهده اش برمیای:)
تا الان تونستی بعد اینم حتما میتونی:)
به خودت اعتماد داشته باش دختر خوب

:)

soly جمعه 21 اسفند 1394 ساعت 06:12 http://soly61,blogsky.com

ااای بابا گریه واسه چی!!
تو وسط عامریکا داری زندگیتو میکنی ،گریه!؟ من تورو خیلی دختر قوی و جسوری میدونم که تو این سن داری اونجا تک و تنها هم کار میکنی هم زندگی .هم درس میخونی..این حرفهایی که زدی مال دخترای خونه نشینه هاااااا گیلدااا..پسر جماعت هرجای دنیا که باشن .دنبال 11 دقیقه حالشونن.چه میدونن خاستن چیه؛که داری فکرشو میکنی.بیخیااال دختررررر.من اینجا 33 سالمه برا بیرون رفتن باید دقیقا بگم کجا میرم مثلا روز تعطیل!!نگووووکه ضعیفی..نگووووو.آفرین

:)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.