find me when it is dark and stormy

تصمیم داشتم امروز ورزش نکنم. بنابراین اومدم خونه و تا مرز زخم بستر گرفتن  دراز کشیدم . ساعت ده شب یعنی همین نیم ساعت پیش یهو رعد وبرق زد و بعدم باد و بارون . به سرم زد راه بیفتم برم بیرون. چترم رو برداشتم به بهانه چک کردن صندوق پستی راه افتادم سمت در ورودی مجتمع. شب، توی اون باد و بارون و طوفان یعنی چه کسی می تونه بره سراغ صندوق پست و بخواد نامه هاش رو چک کنه؟ همین ظهر هم یه دور اون صندوق بی صاحاب شده رو چک کرده بودم. تاریک بود. شبیه به فیلم های سیاه سفید عامریکایی. دلم یه دونه از اون کلاه های بزرگ و یه پالتوی بلند قهوه ای خواست و یه عشق پدر در آر و جگر سوز که مجبورم کنه توی باد و بارون به خاطرش بیام صندوق پستی ام رو چک کنم بلکه از سر لطف و ترحم به معشوقی که من باشم یه چند خطی برام نوشته باشه. صندوق خالی بود. من آدرس قبلی ام رو هنوز عوض نکردم پس هرگز نامه ای ندارم. ولی هر روز جوری صندوق پستی رو چک می کنم مثل اینکه حاجت می ده ، نامه های هم خونه ایم رو جمع می کنم و براش می برم خونه و می گذارم روی میز وسط هال و اون هم تا حالا حتی یه دونه رو هم بر نداشته. ..نمی گه بردارم بگذارم توی اتاق خودم لااقل. همونجور دست نخورده وسط هال روی میز. ..داشتم با قاطعیت تمام توی صندوق رو نگاه می کردم دیدم یکی نور چراغ ماشینش رو انداخته روی کونم. برگشتم دیدم عه مایکل جکسون.. البته اون موقع ها که هنوز سفید نشده بود. .همون مو ، همون شکل همون قیافه. یه ماشین مدل قدیمی هم داشت. دیدم از خونه بغلی یه دختر سیاه چاق که دور خودش پتو پیچیده بود رفت سوار ماشین شد رفتن با هم دیگه. جیم چسبیده به صندوق پست هست. رفتم تو یه دور وزنه بزنم برگردم. یه دختره خیلی عجیبی داشت اون تو ورزش می کرد . با یه کلاه سیاه و دست کش های سیاه.اونم انگار مثل من از یه جای دیگه سر در آورده بود توی جیم. اون از دزدی و من از یه قرار عاشقانه با آدمی که نیست.   ده بار از جلوش رد شدم ، رفتم اومدم چشم نچرخوند من رو نگاه کنه. خیلی با جدیت داشت ورزش می کرد شبیه به همون جدیتی که من صندوق پستی رو  چک می کنم وقتی می دونم توش هیچی نیست. من می دونم ، بقیه که نمی دونن. تا نگی ، مردم نمی فهمن . اکثر آدما از تو خالی ان.نمی فهمن. خوشم نمی یاد از آدما. به طور جنرال . به صورت کلی. وات اور.

نظرات 4 + ارسال نظر
zero چهارشنبه 9 تیر 1395 ساعت 16:49

من جهان بینی ندارم/ من الفبای جدیدم
in post behtrin bood
خیلی با جدیت داشت ورزش می کرد شبیه به همون جدیتی که من صندوق پستی رو چک می کنم وقتی می دونم توش هیچی نیست. من می دونم ، بقیه که نمی دونن. تا نگی ، مردم نمی فهمن . اکثر آدما از تو خالی ان.نمی فهمن. خوشم نمی یاد از آدما. به طور جنرال . به صورت کلی. وات اور.
in jomleha:)))))
chjuri inghd khub minvisi:****

:))))

تیلوتیلو شنبه 29 خرداد 1395 ساعت 06:16 http://meslehichkass.blogsky.com/

منم مثل همیشه میخونمت
حالا که نظرات بازه بهتره بنویسم که بدونی یه کشش عجیبی توی نوشته هات هست

جدی ؟ :)

مریم جمعه 28 خرداد 1395 ساعت 16:14

یکی از عجیب ترین خصوصیت های نوشته هات، اینه که آدم خیلی دوست داره بخوندشون، اما بعد هیچی نداره درموردشون بگه :) چند قرنی هست نوشته هاتو میخونم اما هیچی به نظرم نمیرسه درموردشون بگم. :) شاید چون زندگیت خیلی از زندگی من فاصله داره، شایدم به خاطر اینکه خیلی شبیهه در عین متفاوت بودن :)
انی وی :)
تولدتم پساپس مبارک :)

:)

جولیک پنج‌شنبه 27 خرداد 1395 ساعت 06:49 http://platelets.blog.ir

عه مایکل جکسون:)))

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.